معنی از فلزات قلیایی خاکی

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

فلزات قلیائی خاکی

توپال های زنگابی خاکی


فلزات

(تک: فلز) توپال ها ایخشت (اسم) جمع فلز. یا عصر فلزات. قسمتی از طبقات بسیار جدید و بالایی و نزدیک بوضع دوران چهارم را گویند که مقارن با شناختن فلز توسط انسان بوده است. این دوره تقریبا از سه هزار سال قبل از میلاد مسیح شروع می شود و با شروع این عصر دوره نو سنگی (حجر جدید) ختم می گردد. قدیمترین فلزی که بشر شناخته و آن را به کار می برده مس است. به همین جهت است که ابتدای فلزات عصر فلزات را به نام دوره مس نام نهاده اند. پس از آن دوره آلیاژهای ساخته شده از مس است که مفرغ باشد. از یک هزار سال قبل از میلاد مسیح بشر آهن را کشف کرد که آن را دوره آهن نامند و اکنون هم بشر در همان دوره است.

فرهنگ عمید

فلزات

فلز
* فلزات قلیایی: (شیمی) دسته‌ای از فلزات که از لحاظ خواص فیزیکی با فلزات معمولی فرق دارند و همۀ آن‌ها سبک‌تر از آب هستند و در حرارت کمتر از صد درجه ذوب می‌شوند، مانندِ سدیم، پتاسیم، و لیتیم،

لغت نامه دهخدا

خاکی

خاکی. (اِخ) نام جماعتی و قبیله ای است. (برهان قاطع) (آنندراج).

خاکی. (ص نسبی، اِ) منسوب به خاک. (برهان قاطع) (آنندراج). خلاف آبی، چون حیوان خاکی. ج، خاکیان:
آب و خاک اجزای خاکی را همی کلی کند
باز گه مر کل خاکی را همی اجزا کند.
ناصرخسرو.
جانت را اندر تن خاکی بدانش زرکنی
چون همی ناید برون هرگز مگر از خاک زر.
ناصرخسرو.
پوشد لباس خاکی ما را ردای نور
خاکی لباس کوته و نوری رداش تام.
خاقانی.
خاکی دلم درآتش و خون آب میشود
تا تو کجائی امشب و مهمان کیستی.
خاقانی.
چو هست این دیر خاکی سست بنیاد.
نظامی.
فتاد اندر تن خاکی زابر بخششت قطره
مدد فرما بفضل خویش تا این قطره یم گردد.
سعدی.
چون آبروی لاله و گل فیض حسن تست
ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم.
حافظ.
|| برنگ خاک. اغبر. غبراء. (منتهی الارب). || آلوده بخاک. آغشته به خاک. || کنایه از مردم بی حرمت و خوار و ذلیل. (آنندراج) (برهان قاطع):
لیلی بهزار شرمناکی
آمد بر آن غریب خاکی.
نظامی.
چه عذر آری تو ای خاکی تر از خاک
که گویائی در این خط خطرناک.
نظامی.
|| اشاره بمثلثه ٔ خاکی است که برج ثور وسنبله و جدی باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). || اهل زمین. || افتاده. متواضع:
خاصگان دانند راه کعبه ٔ جان کوفتن
کاین ره دشوار مشتی خاکی آسان دیده اند.
خاقانی.
روزی بطریق خشمناکی
شه دید در آن جوان خاکی.
نظامی.
اگر صدسال بر خاکش نشینی
ازو خاکی تری کس را نبینی.
نظامی.
خاکی شو و از خطر میندیش.
نظامی.
بنی آدم سرشت از خاک دارد
اگر خاکی نباشدآدمی نیست.
سعدی (گلستان).
- عالم خاکی، دنیا:
آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی.
حافظ.

خاکی. (اِخ) میرزا علی قلیخان لگزی از شعرای متأخر ایران و ازرجال شاه طهماسب صفوی بوده است. این بیت او راست:
غم که پیر عقل تدبیرش بمردن می کند
می فروشش چاره در یک آب خوردن می کند.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2013).

خاکی. (اِخ) محمد. از شعرای قرن نهم هجری عثمانی است که صاحب تذکره ای نیز میباشد وی برادر کوچک عاشق چلبی است و او راست این بیت:
کوز قیزار دوب کیرمشم بر چشمی آهو عشقنه
چشم خونبارم کوروب صانماک بنی صاحب رمد.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2013).

معادل ابجد

از فلزات قلیایی خاکی

1318

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری